چکیده
از مهمترین بناهای مقدسی که در اکثر تمدنها و سنتهای مختلف وجود دارد، معابد است که نحوه شکلگیری آنها ارتباط مستقیمی با نحوهی زندگی و تفکر پیروان آن دارد[1].
کلیسا و مسجد به عنوان دو بنای شناخته شده جهت انجام فرائض دینی در مسیحیت و اسلام، هر دو بعد صورت و معنا اگرچه در زمینه ها و قلمروهای مختلفی از حیات می باشند، قابل توجه و اهمیت فراوان است. نمادپردازی صوریترین ابزار در هنر دینی است و این مسئله در هر دو بنا مشهود است. بر حسب اقوال آباءکلیسا، بنای مقدس در درجه ی اول نمودگار مسیح و در عین حال نمودار عالم ساخته شده از مواد مرئی و غیبی و در نهایت نشانگر انسان واجزاء مختلف او میباشد[1]. از دیدگاه سنتگرایان، مسجد تمثیلی از عالم وجود انسان، در سیمای کیهانی او است. بدن انسان معبدی است که روح درآن آشیان گزیده، معماری مسجد انعکاسی از عالم وجود و محلی برای مواجههی انسان با کلام الهی می باشد[2]. استفاده از شمایل نگاری و تمثال، نقاشی، پیکرتراشی در کلیسا و هنر خطاطی، نقاشی اسلیمی در مسجد جهت بیان مفاهیم و اعتقادات مذهبی نقش اساسی را ایفا میکنند و در هر دو بنا بر روی انتخاب رنگ مناسب و تأثیر نورپردازی در القای فضای معنوی داخل این دو بنا تأکید می شود.
مقدمه
انسان از بدو خلقتش به دنبال جایگاهی بوده است که تجلی «امر قدسی» را در آن به نمایش بگذارد و با فراهم آوردن «مکان»های خاص، حضور روح الهی را در آن مکان ها به صورت دائمی درآورد.
معماری به عنوان یک هنر جایگاه ویژهای در فرهنگها و تمدن های گوناگون داشته است و رابطهی بین معمار و جامعه رابطهای متقابل می باشد به طوری که از یک طرف معمار از شرایط حاکم بر جامعه تأثیر میپذیرد و از طرف دیگر توانایی آن را نیز دارد که با کار خود بر جامعه اش تأثیر بگذارد[1].
از نظر کریستوفر الکساندر عصاره و جوهر یک اثر معماری یا مجموعه شهری نه اجزاء ظاهری آن، بلکه روابطی است که بین آنها وجود دارد. تناسب اجزاء، مکانیابی آنها نسبت به هم ، حضور یا عدم حضورشان در کنار یکدیگر، نحوه برخورد با مفاهیم و روابطی از این دست مجموعه ای را تشکیل می دهند که وی از آن به «زبان الگو» یاد می کند. این زبان مانند زبان تکلم مردمان، از یکسو همه گیر و از سوی دیگر آن چنان انعطافپذیر است که با تعداد محدودی حرف ، تعداد قابل توجهی کلمه و از این کلمات ترکیب بندیهای بینهایتی از جملات ساخته می شود. الگو رویدادها همواره با الگوهای صوری خاصی در فضا پیوندی ناگسستنی دارند، در واقع ، هر بنا یا شهر در نهایت امر متشکل از این الگوها در فضا است و نه چیز دیگر، این الگوها اتمها و مولکولهای سازنده بنا یا شهرند[3].
تجربه و رفتار دینی فیالنفسه مستلزم وجود بناهای خاص نیست. پیروان اسلام می توانند نمازهای یومیهی خویش را در هر مکانی حتی در خیابان به جای آورند، مراسم عشای ربانی مسیحیان را میتوان در یک اتاق بیمارستان نیز برگذار کرد. با این حال همه ی ادیان بزرگ جهانی بناهایی خاص را دارند که صرفاً برای استفاده آنها طراحی شده و به همین دلیل منبع مهمی برای شناخت باورهای آنها به شمار میرود. این بناها هم میتوانند نمایانگر نوع ایمان و اعتقادات مربوط به ماهیت خدایان باشند و هم می توانند نکات روشنی را در مورد منشأ و خصایل جوامعی که این بناها در آنها ساخته شده و شمایل و اصنافی که در آنها پرستش می شوند، بیان دارند[4].
یکی از نکاتی که اقوام مختلف در ساخت معابد در نظر میگرفته اند این مسئله بوده که چون امر قدسی دارای شکوهی ورای تمام امور است لذا یک مکان قدسی باید شکوهی بالاتر از سایر مکانها داشته باشد و با شکوه مکانهای دنیوی قیاس شدنی نباشد. از طرف دیگر عقیده وجود خداوند در آسمانها از ابتدا با بشر همراه بوده است لذا در ساختمان معابد سعی میکرده اند تا حد ممکن به آسمانها نزدیک شوند و از آنجا که مکان مقدس محل ارتباط با خدایان است باید مانند دری به جهان باشد تا خدایان بتوانند از آنجا به زمین نزول کنند و یا انسانها بتوانند به طور نمادین به بالا صعود کنند. این گشودگی به سمت بالا برای ارتباط با جهان خدایان در اکثر معابد دنیا به چشم میخورد و یکی از کیفیتهایی که به یک مکان تقدس میبخشد، همین گشوده سازی به عالم بالا است[5].
همچنین مکان مقدس، مکان زندگی نبوده است بنابراین باید با فضایی که برای زندگی طراحی میشود تفاوت داشته باشد. خصلت ازلی و ابدی بودن امر قدسی نیز عاملی بوده که در مصالحی که در ساخت بنای قدسی به کار میرفته است، بازتاب پیدا میکرده و سعی میشده از مصالحی استفاده شود که در مقایسه با مصالح معمولی دوام بیشتری داشته باشند.
با توجه به دیدگاه موجود از گذشته تا به حال در خصوص ویژگیهای معابد مقدس و بررسی مفاهیم بنیادی کلیسا و مسجد، با هدف فهم مبانی فلسفی این دو مذهب، چگونگی استفاده از زبان معماری در بیان آنها، محدودیتها و امکانات در اختیار در طول تاریخ، بر آن شدیم مطالعاتی در خصوص این مبانی انجام و مقالهای با عنوان حکمت هنر مقدس مسیحیت و اسلام، کلیسا و مسجد ارائه نماییم .
حکمت هنر مقدس مسیحیت و اسلام، کلیسا و مسجد
از وجوه مشترکی که در کلیه مکانهای مقدس اقوال مختلف وجود داشته است توجه به گردهمایی و انجام دادن دسته جمعی آداب و رسوم دینی بوده است. این مکانها از غارها و بناهای ساده روستایی آغاز میشده و تا پرستشگاهها و معابد بزرگ شهری و منطقه ای را در بر میگرفته است.
ادیان سه گانه توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام از جهت اعتقادی وجوه مشترک بسیاری دارند. اعتقادات و رفتارهای مذهبی آنان برگرفته از کتابهای مقدسی است که بر پیامبران آنان نازل شده است. با این همه به دلیل زمانهای گوناگون شکلگیری این ادیان و موقعیتهای جغرافیایی متفاوت و ظهور در جوامع مختلف، در اعمال مذهبی و مناسک پیروانشان در پرستش خدای واحد تفاوتهای بسیار به وجود آمده که طبیعاً در طرح و شکل مکانهای مقدس و معابد آنان انعکاس یافته است. با این وجود در بعضی نمادها و حقایق کلی که حاکی از اشتراکات آنها است بر جنبه واحدی تأکید می کنند. که در این متن دو دین پایانی مسیحیت و اسلام مورد بررسی قرار میگیرد[6].
کلیسا
کلیسا مکان مقدس مسیحیان است و با همان هدف اجتماعی کنیسه ها در دین یهود، به دنبال این بوده است که جامعه ای از مؤمنان هم آیین را درون خود جمع کند. لذا از همان ابتدا با نامی که بر گرفته از واژه یونانی «اکلزیا» به معنای فضایی برای گردهمایی مؤمنان و عبادت و راز و نیاز با پروردگار است. همچنین به معنای جایگاهی برای حفظ میراث و هویت فرهنگی ـ مذهبی مؤمنان، خوانده می شود[7].
در مراسمی که کشیشان در کلیسا بر پا می کنند کشیش، نان و شراب را به اندام و خون مسیح تغییر می دهد او که پسر خدا است و بر روی زمین آمده است تا با شهادت خود بر روی صلیب، گناه ازلی انسان را جبران کند و پیوند تازهای با او برقرار سازد و همین پیمان لاهوتی تازه است که کلیسا در معماری خود و نیز در مراسمی که در آنجا برگزار میشود، ارائه میدهد.
اولین طرح معماری کلیسا در کاخ امپراتور کنستانتین ریخته شد و با نفوذ مادرش «سنت هلن» در تمام امپراتوری رواج پیدا کرد. در این طرح میبایست همچون سایر مذاهب قدیمیتر، مسیحیان یعنی کسانی که طبق آیین مسیح به دست قدیس «یوحنا»ی تعمید دهنده در اردن تعمید یافته بودند را از کسانی که تازه می خواستند به سلک این دین وارد شوند جدا کنند لذا نیاز به ساخت دو بنای مجزا اما نزدیک به هم بود. معماران امپراتور دو نوع ساختمان «تعمیدگاه» و «میعادگاه» در نظر گرفتند.
تعمیدگاه بر اساس یک طرح متمرکز از حوضی که در زمین حفر شده بود وگرونده خود را برای غسل تعمید به داخل آن فرو میبرد تشکیل شده بود. بنا دارای گنبدی بود که بر دیوار گرد و مشبکی جای داشت و بر طاقی استوار بود که به یک راهرو مدور باز میشد. از خصوصیات این بنا تزئینات و نور فراوانی بود که در آن به چشم میخورد.
میعادگاه عبارت بود از صحن سه رواقه و بزرگی که میز مقدس در وسط آن قرار داشت تا کشیش بر روی آن مراسم را به جای آورد و مؤمنان اطراف او گرد هم آیند. دو بازو نیز به دو طرف صحن کلیسا اضافه شد که بیانگر صلیب مسیح بود. محرابی نیز در جهت شرق قرار داشت که منبر کشیش (کاتدرا) را در خود جای داده و بعدها نام خود را به تمام کلیساهای دیگر داد.
جهت مشرق محل برآمدن خورشید است و نور آن در ابتدای طلوع به محل محراب و گروه همآوازان (کر) روشنی می افکند. محل گروه همآوازان که زیر آن اغلب سرداب کلیسا ساخته می شود، غالباً شمایل، تمثال بزرگی از مسیح یا مریم عذرا است که با موزائیکهای شیشهای بر محراب کلیسا نقاشی یا ساخته شده است در عکس1 محراب و شبستان و تزئینات آن نشان داده شده است[6].
رمزگری معبد مسیحی بر مشابهت میان معبد و پیکر مسیح مبتنی است. بر حسب اقوال آباء کلیسا، بنای مقدس، در درجهی اول نمودگار مسیح، در مقام ذات الوهیت متجلی در این خاکدان است. و در عین حال نمودار عالم ساخته شده از مواد مرئی و غیبی نیز هست و به فرجام نشانگر انسان و اجزاء مختلف او است. به موجب بعضی آباء، مکان اقدس در کلیسا تصویر روح است و شبستان یا ناو کلیسا تصویر خرد و رمز محراب، چکیده آن دو رمز را دربرمیگیرد. و به قول بعضی دیگر، مکان اقدس در کلیسا یعنی جایگاه همخوانان یا مخارجه پشت محراب، تصویرروان است، حال آنکه شبستان کلیسا همانند تن است و محراب، بسان قلب.عکس 1
خبرگان در آیینهای کلیسایی نقشه کلیسای جامع را با تصویر مسیح مصلوب قیاس می کنند: سرِ مصلوب با مخارجه ی پشت کلیسا که جهتش رو به قبله یا شرق است مطابقت دارد، دو بازویش در امتداد بازوی عرضی کلیسا دراز شده اند و بالا تنه و ساقهایش در شبستان یا ناوکلیسا آرمیده اند، قلبش در جایگاه محراب اعظم قرار گرفته است در عکس 2 نمونه حجمی از پلان کلیسا مشهود است[1].
عکس 1 نمای داخلی کلیسا
عکس 2 نمای بیرونی کلیسا
برای ساختن كلیسا، پس از تهیه طرح و قبل از عملیات ساختمانی، سنگ بنای آن باید تبرك شود و طی مراسمی، سنگهای مرمرین در محلهای تعیین شده مطابق نقشه نصب میشود و آنگاه عملیات ساختمانی آغاز میشود. از آنجا كه مسیحیان عدد هفت را عددی مقدس و عدد خدا میدانند، تلاش بر این بوده که مدت زمان ساخت كلیسا را هفت سال قرار دهند[8].
کوشش های هنری که در داخل کلیسا صورت می گرفته همه به دنبال این بوده است تا احساس پویایی را القا کند، ستونهایی که طاقها و گچبری ها را نگاه می دارند، سقف و تزئینات کف کلیسا با حرکتی که ایجاد می کنند نگاه مؤمن را به سوی محراب جلب می نمایند. نوری که از سوراخهای بیشمار بالای دیوارها وارد کلیسا می شود نیز بر این حرکت افقی تأکید می کند. البته این استفاده تازه از نور در بنا بیش از آن که ناشی از اهداف زیبایی شناسانه باشد، بازگویی این معنا است که انسان مسیحی نور را ناشی از خداوند میداند و به همین دلیل نور را بر محراب تأکید دارد تا خاطر نشان کند که محراب نقطه کانونی بنا است.
در واقع معماران قرن چهارم میلادی با این کار خود بنا را از جسمیت داشتن و مادی بودن رها کرده و گشایش رو به بیرون ایجاد کردهاند. ستونهای آن نیز نه برای تقسیم بندی بنا بلکه برای قطع ارتباط انسان با عالم مادی مورد استفاده قرار گرفته است و پنجرههایی که در دیوارهای بیرون تعبیه شده، برای این است که به راحتی ارتباط با عالم بالا را برقرار سازد. تمام این تمهیدات از آن جهت در نظر گرفته شده است تا مؤمنی که وارد بنا می شود از لحظه ورود پا در عالمی بگذارد که گویی نه به عالم مادی بلکه به عالم معنوی تعلق دارد بدین وسیله احساس کند که خداوند در وجود او جای گرفته است تا بتواند به راحتی در معجزهی «تقدیس» که کشیش آن را برگزار می کند مشارکت داشته باشد[6].
گنبد كلیسا، نمادی از سر حضرت مسیح محسوب میشود و عناصر و اعضای دیگر كلیسا، در واقع اعضای بدن مسیح (ع)، كه طبق تعلیمات حواریون ساخته شده است.گنبد بر چهار ستون به نام قدیسین نگارنده انجیل «متی، یوحنا، لقا و مرقوس» استوار است. گنبد و شیشههای آسمانی رنگی كه، به نظر میرسد از آسمان مایه گرفته، با آن درآمیخته و خود را به سوی آن بالا می کشاند. نوری كه از روزنههای گنبد وارد میشود، بر روحانیت و معنویت فضای داخلیمیافزاید[8].
این شکل کلی بعدها همچنان در ساختمان اصلی تمام کلیساها به گونهای مورد استفاده قرار گرفت اما در موقعیتهای گوناگون اصلاحاتی نیز متأثر از شرایط سیاسی اجتماعی و گاه اقلیمی در آن به وجود میآمد که اشکال مختلفی از کلیساها را در تاریخ مسیحیت به وجود آورده است.
هنر شيشه بندي با نبوغ مسيحيت مناسبت صميمي دارد، زيرا رنگ با عشق تطبيق ميكند، همچنان كه شكل و صورت، متناظر با شناسايي است. تجزيه نور واحد به واسطه ماده هاي رنگارنگ شيشهها، يادآور وجودشناسي نور الهي است.
رنگ غالب در شيشه بند منقوش، آبي است كه نمودگار ژرفا و آرامش آسمان می باشد. رنگ هاي قرمز و زرد و سبز كمتر به كار مي روند و به همين دليل گرانمايه تر مي نمايند، تصور ستارگان و گلها و در و گوهر، قطرات خون مسيح را به ذهن خطور مي دهند.رنگ آبي در شيشهبندهاي قرون وسطي، روشنايي آرامشبخش و ملايمي مي آفريند.
در نقوش و تصاوير پنجره هاي بزرگ كليساهاي جامع، صحنه هاي كتب عهد قديم و عصر جديد كه به ساده ترين صورت تصوير شده و در شبكه هاي هندسي جا گرفته اند، همچون مسطوره هايي كه جاودانه در نور الهي گنجيده اند جلوه مي كنند و شماره آنها، رقم ثابت و تغييرناپذيري است و در حكم نور متبلوراند.
مبنای آموزهای شمایل نگاری در هنر مسیحی، نه فقط جهتگیری کلی و موضوع و نقوش و خطوط شمایل، بلکه زبان صوری و اسلوب آن را نیز تعیین می کند. این زبان صوری و سبک، مستقیماً از نقش رمز حاصل میآید، توضیح آنکه تصویر نباید داعیه جایگزینی اصل خود را داشته باشد که به غایت از آن برتر است بلکه لازم است « فاصله موجود میان معقول و محسوس» را رعایت کند.
بخش عمده ای از زبان روحانی شمایل به وساطت فن تصویرنگاری تعلیم می شود و این فن چنان سازمان یافته است که الهام تقریباً به نحوی خودجوش با آن جفت و جور شود به شرطی که قواعد رعایت گردد و هنرمند خود به معنای واقعی برای انجام دادن کار خویش آمادگی داشته باشد. معنای این سخن به طور کلی این است که نقاش باید به قدر کفایت در حیات کلیسا مستغرق باشد و علی الخصوص باید با دعا و نماز و روزهداری خود را برای کار خویش آماده سازد و درباره موضوع نقاشی از طریق رجوع به متون شرعی و قانونی کلیسا به تفکر بپردازد[1].
مسجد
در بررسی مکان های مقدس دین مسیحیت به اهمیت گردهمایی مؤمنان و برپاداشتن آیینه ای عبادی جمعی، اشاره شد.این اهمیت در آخرین دین ابراهیمی یعنی اسلام به عنوان یکی از شعایر بنیادین مذهبی با آیهی «واعتصمو به حبل ا… جمیعاً و لا تفرقوا» بیان شدهاست که در آن خداوند مؤمنان را دعوت کرده است که همگی به دور حلقهی «حبل ا…» گرد آمده خدای یکتا را پرستش کنند و از تفرقه بپرهیزند.
آن آیه در اولین سفری که پیامبر اسلام به عنوان هجرت از مکه به مدینه انجام داد، تبلور خود را در قالب مسجدی که در مدینه برپا شد نشان داد. واﮊه مسجد برگرفته از فعل سجد است و راغب اصفهانی در این مورد میگوید: سجود به معنای سر به زیر انداختن و فروتنی است و بر دوقسم است یکی سجود اختیاری که ویژه انسان است و با انجام آن سزاوار ثواب میشود و دیگری سجود تسخیری که انسان ، حیوان و نبات رادربر می گیرد.
مسجد مدینه شکل ساده ای داشته و در واقع محوطه، حیاطی بوده که با چهار دیوار محصور شده است. دیوارها از خشت خام و بر شالودهای سنگی قرار داشته که توسط سه ورودی با محیط بیرون ارتباط برقرار می کرد. قسمت شمالی حیاط، در جهت بیتالمقدس قبله مسلمانان قرار داشته و با استفاده از دو ردیف ستون چوبی و با برگهایی از نخل و گل مسقف شده و سایه بانی را به وجود آورده بود.
البته قبله در همان سالهای اولیه به دلیل اختلافاتی که با یهودیان به وجود آمد، تغییر یافت و از بیتالمقدس به سمت مکه در سمت جنوبی مسجد منتقل شد. در ابتدای ساخت مسجد پیامبر، محل سکونت پیامبر و خانوادهاش نیز در حیاط همان مسجد قرار داشت و پیامبر در درون مسجد به موعظه و ارشاد مؤمنان می پرداخت. بعد از مدت کوتاهی، خانه پیامبر در جنب مسجد قرار گرفت و خانهی سابق او به محلی برای نگهداری بیماران و درماندگان تبدیل شد. این مسئله بدلیل منعی بود که از سکونت گزیدن در مساجد صورت گرفته بود و مسجد جایگاه حضور خداوند و خانة خدا نامیده شد.
این مسجد که عبادتگاه اولیه ی مسلمانان را تشکیل می داد، عاری از هر گونه تزئینات بود و الگوی اولیهای برای مساجدی بود که بعدها در سراسر کشورهای اسلامی ساخته شد اما رفته رفته با اهمیتی که مسجد در زندگی مسلمانان پیدا کرد، ظاهر ساده ی بنا، شکل پیچیده تری به خود گرفت و در اولین قدم در دیوار سمت قبله تورفتگی ای به نام محراب ایجاد نمودند که فرم معماری و جلوههای تزئینی محراب، خود بازتابی از حقیقت آسمانی و هویت روحانی آن است درعکس3 نمای مسجد پیامبر نشان داده شده است[9].
عکس 3 مسجد پیامبر
سپس بربالای فضایی که محراب در آن قرار داشت، گنبدی برپا شد که نمادی از آسمان بود. اگرگنبد را بنايي مقدس و مظهر روح كلي يا عرش اعظم بدانيم دراين صورت ساقه يا گريو هشت ضلعي گنبد كه زير آن قرار گرفته رمزهشت فرشته حامل عرش است كه خود با هشت جهت مطابقت دارد. بخش مكعب شكل بنا، مظهر همين جهان متداول و متعارف است كه چهار ركن آن درچهاركنج بنا، به عنوان اصول و مبادي روحاني و جسماني عناصر عالم محسوب مي شوند. كل بنا ازتعادل و وحدتي سخن به ميان مي آورد كه انعكاس دهنده احديت درنظام هستي است، ازاين رو شكل منظم بنا را مي توان نماد بارزي از الوهيت نيزدانست.
در اطراف محراب نیز فضاهای مسقفی به نام شبستان ساخته شد که گاهی دور تا دور فضای حیاط مسجد را فرا می گرفت. هندسهی اصلی هستههای فضایی در همکف مسجد ، همچون کعبه و مسجد النبی از مربع آغاز می شود که یک ضلع آن به سمت قبله باشد. در بین بینهایت اشکال منظم و نامنظم هندسی مربع مناسب ترین شکلی است که انسان را از نظر مادی آرام و متعادل نگه میدارد، زیرا اولاً چهارضلع آن با چهار وجه انسان منطبق می شود و همچنین پنج ضلعی یا دایره یا اشکال نامنظم انسان را تشویق به حرکت نمی کند و دوم از آنجا که برآیند طول و عرض و اقطار آن در یک نقطه و در مرکز قرار می گیرند در انسان هیچ نوع جاذبه و حرکت و توجه به اطراف ایجاد نمی کند و با حضور انسان در مرکز فضا، انسان قطب و کانون فضای داخلی می شود .
صحن حیاط از جهاتی برای هر بینندهای مهمترین قسمت مسجد است. تأثیر مسجد مستقیماً به اندازه حیاط بستگی دارد. فضای عظیم خالی، هر بینندهای را متوقف می کند و او را متوجه این نکته می سازد که دنیای بیروح و کسلکننده روزمره را پشت سرگذاشته است. در کنار مسجد معمولاً یک و گاه چند منار قرار می گرفت که هم مؤذن از بالای آن نمازگزاران را به نماز فرا می خواند و هم نشانهای که از دوردست بر وجود مسجد دلالت می کرد. شکل آنها گاه از برجهای چهارگوش کلیساهای مسیحی برداشته شده که خود آنها از ساختمانهای رومی و یونانی الگوبرداری شده است و الگوی دوم، برجهای ساسانیان در ایران است[2].
استفاده از آب نیز به عنوان عاملی برای پاکیزگی جسمانی و روحانی، خود را در قالب حوضی در حیاط مسجد به نمایش می گذاشت که مؤمنان پیش از پرداختن به عبادت با آب درون آن وضو می گرفته اند.
تزئینات در مسجد به دلیل حرمتی که تصویرسازی و پیکرنگاری یافته بود و هرگونه تشبیه را مشارکت در خلقت خداوند و عملی کفرآمیز می دانست، برخلاف کلیساها و معابد دیگر، صورتی انتزاعی یافته و از اشکالی استفاده می شده است که شباهت به هیچ موجود خارجی نداشته باشد[9]. بیشتر اجزای نقش و نگارهای زینت کاری اسلامی بر مضامین گیاهی استوارند و گاهی با برخی پیکره های جانوران در هم آمیخته می شوند. لیکن شکل های طبیعی غالباً چنان تصنعی نمایانده می شوند که در نقش و نگار پیچکها ، برگها و ساقهها گم می شوند[2].
نمادپردازی های دینی در مساجد به صورتی گویا به کار رفته است. «جلوخان» بزرگ و «ورودی» سرپوشیده و مرتفع مساجد، تأکیدی قوی بر حرکت و گذر از دنیای مادی به دنیای معنوی دارد که حیاط محصور مساجد این انقطاع از قلمرو دنیوی را تکمیل می کند. با ورود به شبستانها اتصال زمین به آسمان آغاز می شود و با قرار گرفتن رو به محراب و قرائت کلام خداوند در قالب عبارات نماز به نهایت خود می رسد. جهت محراب به سمت کعبه، که نمونه ی اعلای تمام اماکن ساخته شده بر روی زمین است به همراه صفوف نمازگزاران که مدارهایی به دور محوری غیرمادی که از مرکز این مدارها آغاز و به خانهی کعبه ختم می شود، تشکیل می دهند در عکس4 کعبه و حلقه های دور آن مشهود است. علاوه بر این که کعبه یا خانه ی خدا را به عنوان مرکز جهان معرفی میکند، حلقه هایی را به وجود می آورد که از به هم پیوستن مسلمانان فراهم می شود[10].
منارههای مسجد نقشی نمادین به عنوان کوه کیهانی و روابط بین زمین و آسمان بازی می کند که برکته ای خداوند را به درون مساجد و از آنجا به میان مسلمانان منتقل می کند.
عکس 4 خانه کعبه
در کنار مساجدی که با الگوگیری از مسجد پیامبر ساخته می شد، در تعدادی از شهرهای جدید که به دست مسلمانان فتح می گشت، مساجد جدیدی برپایه ی معابد قدیمی و عبادتگاه های سنتی ساخته می شدند که شکل آنها نیز از فرهنگ و شرایط طبیعی و اقلیمی محل پیروی می کرد. همچنین با سلطه ی اعراب بر کشورهای دیگر و گسترش اسلام و بالارفتن قدرت سیاسی و اقتصادی نیاز به مساجدی با ابعاد بزرگ و نیز پیچیدگی های بیشتری بود که مسلمانان در شهرهای محل سکونت خود آنها را پایه گذاری می کردند و اکنون نیز به مثابه ی نمونه های زنده ای از جنبهی اعتقادی قوی مسلمانان به شمار می رود[9].
گرابار این سئوال را مطرح می کند که آیا اسلام، هنری خلق کرده است که به دلیل اسلامی بودن بی همتا باشد؟ مفاهیم و مضامین معماری، شناختی یا تزئینی که در ساخت مسجد استفاده شد به هیچ وجه ابداعی جدید نبود و حتی در مواردی که برخی تغییرات در شکل یا ساختار صوری داده شد عمدتاً در محدوده شکلهایی صورت گرفت که متعلق به پیش از اسلام بود. با این حال تقریبا محال است که مسجد اسلامی با بنایی متعلق به پیش از اسلام اشتباه شود زیرا آنچه دستخوش تغییر شد عناصر صوتی ، تکواﮊی و تبیین کوچکترین اجزاء ساختمان نبود ، بلکه ساختار ترکیبی آن تغییر کرد[2].
نتیجه گیری
در این مقاله مبانی اعتقادی دو دین اسلام و مسیحیت و تأثیر آن بر روی معماری بناهای شاخص این دو مذهب، که کلیسا و مسجد می باشند، مورد بررسی قرار گرفته است. به بیان نکات اولیه و پایه ای بکار رفته در طراحی پلانها، احجام، تزئینات ونیز چگونگی بهره گیری از نور و رنگ در بیان مفاهیم مذهبی و تأثیر آن در طی گذار از دنیای مادی به دنیای معنوی، در این دو مکان مقدس پرداخته شده است.
با توجه به مطالعات صورت گرفته و بررسی های انجام شده، استفاده از شمایل نگاری و تمثال، نقاشی، پیکرتراشی در کلیسا و هنر خطاطی، نقاشی اسلیمی در مسجد جهت بیان مفاهیم و اعتقادات مذهبی نقش اساسی را ایفا می کنند و در هر دو بنا بر روی نمادپردازی در احجام و تزئینات جهت انتقال و درک هرچه بهتر مفاهیم تأکید می شود.
در موضوعات مذهبی ممکن است هر فرم هنری با موضوع اثر بی ارتباط باشد، همچون آثار هنر مسیحی از رنسانس به بعد، در این حالت این نتیجه حاصل می شود که بعضی از آثار فرمی غیر معنوی دارند ولی دستمایه ی آنها امری معنوی است اما، هیچ اثر مقدسی از فرم غیرمعنوی بهره نگرفته است.
هنر دینی تجربه ای زیباشناختی از امر قدسی است و آن نیز از ساحتی فراتر از مادهی آسمانی صادر می شود، اما از آنجا که تجربه ی امر قدسی در طول تاریخ تمدن بشری بیانه ای متنوعی داشته است، هنگامی که وارد قلمرو هنر و یا نظر و تئوریپردازی می گردد به طور ناخواسته سبب ایجاد تنوع نوع خلاقیت و برداشت در عرصه ی اندیشه و آگاهی هنری می گردد و نتایج متنوع و خلاقانه ای را سبب می شود.
مراجع
[1] بورکهات، تیتوس، هنر مقدس(اصول و روشها)، ترجمه جلال ستاری، انتشارات سروش، چاپ اول، 1369، ص20.26.66.67.80.90
[2] زرگر،اکبر،حمید ندیمی ومهندی رافونه مختار شاهی.راهنمای طراحی مساجد، وزارت مسکن و شهرسازی، انتشارات شرکت گرافیک دید، ویرایش اول، 1386، ص35-100
[3] کریستوفر، الکساندر، معماری و راز جاودانگی، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1381، ص 10
[4] جی. جِی، دیویز، مقاله «معماری در دایرۃ المعارف دین»، ترجمه مجید محمدی، مجله آبادی، شماره 19، زمستان 1374، ص 100
[5] الیاده، میرچا، مقدس و نامقدس، ترجمه نصر ا.. زنگویی، تهران، انتشارات سروش، 1375، ص 24
[6] الن اردلایف برانبورگ، «پرتوهای ایمان»، ترجمه ع. بیرانوند، مجله پیام یونسکو، شماره 246، آذر 1369، ص 41- 39
[7] ملکیان.لینا، کلیسای ارامنه ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی،1380، ص 40
[8] احسانیان، میثم، مقاله «کلیسای سورپ سورکیس»، مجله معماری و فرهنگ، شماره 19و18، ص 142
[9] کریستین نفام، «کانون فعالیت جامعه اسلامی»، ترجمه شهناز سلطانزاده، مجله پیام یونسکو، شماره 246،آذر 1369، ص 36.38.39
[10] شریف تهرانی، سید رضا، انسان، فضا، طراحی، 1378، ص 5 .